You are currently browsing the monthly archive for ژانویه 2011.

به نام خداوند مهربان

متأسفانه به وسیله ی یکی از دوستان متوجه شدم که ترانه و دل نوشته ی «گمشده » که چندی پیش بر روی وبلاگم قراردادم و پیش از آن نیز هم بر روی 360 مرحوم قرار گرفته بود توسط برخی وبلاگ نویسان بدون اشاره به نام نویسنده ی اثر که شخص بنده باشم مورد استفاده قرار گرفته .

کاری به محیط بی در و پیکر اینترنت ندارم اما بد نیست که گاهی آدم ها خارج از اخلاق برخورد نکنند . تقاضای رعایت اصول حرفه ای و البته پیش پا افتاده ای چون ذکر منبع هم که ظاهراً در ایران معنایی ندارد .

پ.ن.1: خداروشکر که در مورد آن اثر فایل صوتی و دست نوشته ی شخصی بنده و چندین و چندین شاهد وجود دارد و خدا رو شکر هم تارهای صوتیمان این صدای عتیقه را به بیرون می پراکند که خواننده ی آن اثر برای اولین بار کسی بوده با چنین صدایی که یا خودم باید باشم یا برادرم دیگر؛والا باید برای دیگران هم توضیح می دادیم که به پیر و پیغمبر آن اثر کار خود من است .
پ.ن.2 : از دوستان تقاضا دارم در جهت شفافیت موضوع،اطلاع رسانی های لازم را به عمل آورند .
بعداً نوشت : البته این عدم ذکر منبع در بسیاری از وبلاگ های دیگر هم مشاهده شده که ماشالله آن قدر زیادند به همان یک نمونه اکتفا کردم .
بعداً نوشت.2 : به نظرم بهتراست این داستان رو همین جا خاتمه بدهیم،چرا؟برای اینکه یک واقعیت وجود دارد،اون نوشته ها که در گروه ترانه ها منتشر می شد بدون ذکر منبع در بسیاری وبلاگ ها آورده شده است و علاوه بر وجود تمامی مدارک و شواهد که مشخص کننده ی صاحب اثر است یک داور بزرگتر برای اثبات حقانیت آن ها وجود دارد و آن هم خداست .آن هایی که سهواً چنین کردند که خوب اشتباهی بوده که شده اما آن هایی که عمداً چنین کردند به وجدانشان رجوع کنند،بالاخره هر کسی خودش بهتر می داند که آن نوشته ها برای خودش بوده یا خیر!
بعداً نوشت.3 : اون نوشته ها با خاطرات تلخ و شیرین به  من پیوند خورده و ارزشش هم به همان هاست و به عنوان بخشی از زندگی خودم دوست دارم که اگر جایی نقل می شوند منشأشان ذکر شود .
بعداً نوشت.4 : این اتفاق پیش از این نیز رخ داده بود و برخی نوشته های پر از خاطره ی من توسط چند تن از دوستان به صورت اس ام اس به این طرف و آن طرف رفته بود .اینکه این نوشته ها در هر جایی منشأ اثر خوبی باشند باعث خوشحالی شخص بندست اما تقاضا دارم با این قبیل موارد حرفه ای و اخلاقی تر برخورد کنیم .
از همگی متشکرم

11 بهمن 1389

به نام خداوند مهربان

بدا به حال مردمانی که در فکر و عملشان،ریا،غیبت کردن،تهمت زدن و دروغ گویی و بازی با آبروی دیگران قبیح تر از زنا و شرب خمر و بدحجابی  نیست .

پ.ن:1 : مخاطب این نوشته خودم هم! هستم .
پ.ن.2 : خیلی بده که کسی رو بی گناه در نظر دیگرانی که نمی شناسند فقط بر اساس برداشت شخصی و بخاطر خود تخریب کنیم .
پ.ن.3 : این پست چند بار به دلیل اشتباهات تایپی و جابه جایی لغات در نتیجه ی بی دقتی ویرایش شد .

9 بهمن ماه 1389

به نام خداوند مهربان

بعد از انتخابات سال هشتاد و هشت و آغاز جن+بش+س+بز خیابانی،توهم اینکه آنچه دغدغه ی مردم شده دموکراسی و برقراری عدالت در تمامی سطوح اجتماع است مرا رها نمی کرد و در حد خودم هم سعی در یاری و آگاهی رسانی داشتم اما با گذشت زمان و سرکوب حکومت و از آن طرف فرو نشستن اعتراضات خیابانی واقعیت بود که برایم رخ نمایی کرد .

بسیاری از مردم جزء گروهی بودند که سر و صدا را دوست دارند حالا این سر و صدا از کجا برخیزد برایشان مهم نیست .اینکه سی سال با ساز حکومت رقصیده اند خسته اشان کرده و دوست دارند با سر و صدایی متفاوت نسبت به آنچه به آن ها تحمیل شده برقصند .افراد بسیاری را چنین دیدم که دغدغه ی آزادی اجتماعی محدودی را داشتند که این حکومت برای ساکت نگه داشتن آن ها حداقل پیش از هر انتخابات و سال منتهی به آن،آن نوع آزادی ها را افزایش می دهد و یا عده ای که هم توی دسته ی سبز های پیش از انتخابات بودند-چون سر و صدای بیشتری داشت- و هم به دلیل رشوه خواری عناصر دولتی سر سازگاری بیشتری با این دولت داشتند و در انتخابات به ایشان رأی دادند و بعدش هم بدون اینکه از رأی دادن به رئیس مغضوب دولت سخنی به میان آورند باز هم برای خودی نشان دادن،خودشان را سبزها چسباندند .

در میان مردمان آن جنبش تعدادی هم بودند که حکومت از جانب ایشان احساس خطر کرده و با شناساییشان آن ها را به زندان ها انداخت یا در کهریزک به آن ها تجاوز کرد یا به قتلشان رساند یعنی عناصر دموکراسی خواه که دغدغه هایشان محدود به آزادی های اجتماعی نبود .

به نظرم حکومت بسیار هوشیار عمل کرد .سرکوب جنبش را جلا داد چرا که بسیاری از آن عناصر دسته ی اول خودشان را از آن حرکات جدا کردند .شاید هم اولین نفراتی بودند که مثل مردم کوفه جلوی خواص بی بصیرت! قد علم کردند که آری این ها خودشان آشوب کردند و ما هم خبط کردیم و در پیشان افتادیم و حالا باید به سزایشان برسند یا از طرف دیگر عافیت طلبانی بودند که با فحاشی به سران فتنه سعی در تواب سازی خودشان از بی عرضگی داشتند و تمامی بی حرکتی ها را از آن ها دیدند که آری این ها نتوانستند و الا ما پشتشان بودیم و چنین و چنان می کردیم و این ها خودشان جیره خور همین حکومتند  و بسیاری از این حرف ها .

حال با گذشت قریب به دو سال از آن اتفاقات شاید بهتر بتوانیم به این قبیل سؤالات پاسخ دهیم که آیا مردم ما دغدغه ی دموکراسی دارند یا خیر ! آیا اصلاً دموکراسی در ایران با این سطح فکری مردم قابلیت اجرا دارد یا خیر !آیا جنبش عناصر کارآمد برای جایگزینی به موقع و یا همکاری و سازگاری در جهت اعتلا کشور و دموکراسی را داراست یا خیر .

حوادث اخیر که در کشورهای افریقایی رخ داد برایم سؤال های دیگری هم ایجاد کرد که بد ندانستم تا در میان آنانکه دغدغه ی آزادی و جامعه ی مدنی دارند مطرحشان کنم .

وقتی بی+بی+سی+فارسی طی گزارشی از میان مردم مصر نشان می داد که برخی فقط خواستار افزایش حقوقشان هستند و در این تجمعات شرکت می کنند به این فکر کردم آیا  اینکه از مردم خودمان این انتظار را داشته باشیم که با مرتفع کردن مشکلات معیشتیشان دغدغه های دموکراسی خواهی را برای همیشه فراموش کرده و حکومت دیکتاتوری را به راحتی تحمل کنند،فکر بیهوده ای کرده ایم؟

آیا اگر به جوانان ما آزادی های اجتماعی در حد معمول چون مصر داده شود باز هم مردم ما دغدغه ی دموکراسی خواهند داشت؟(منظور از آزادی های اجتماعی همان است که در میان بسیاری از وبلاگ نویس ها و مردم عادی جامعه خواسته می شود که مثلاً برای خودشان پارتی بگیرند و پلیسی نباشد که به آن جواب پس بدهند یا مجبور به دادن رشوه شوند یا نمی دانم در خیابان با هر سر و شکل ظاهری که خواستند بگردند و کسی به اسم بسیج نیاید بگوید که چرا این چنین هستی یا آخوندکی از قم کفن نپوشد که اسلام را نابود کردند و چنین و چنان و از این قبیل خواست ها) .

آیا اگر ایران هم چون مصر بود جنبشی با آن عظمت پس از انتخابات در ایران راه می افتاد؟

9 بهمن 1389

 

به نام خداوند مهربان

این جمله را بسیار دوست دارم : اگر آنچه که می خواهم و می شناسم نشود،مجبور که نیستم،تنها می مانم .

پ.ن. 1: این جمله را از زبان کسانی که عقاید و افکارشان پر از شناخت است،شنیدنی می دانم .این شوریدن علیه غیر او را دوست دارم که هویتی بسیار متفاوت نسبت به لجبازی های کودکانه ای دارد که آن قدر پا به زمین می کوبند تا عروسک داخل ویترین را صاحب شوند .
پ.ن.2 : دوستش میدارم ، چرا که می شناسمش به دوستی و یگانگی
شهر همه بیگانگی و عداوت است
احمد شاملو
پ.ن.3 : امروز » فریاد یک مورچه» یک ساله شد،برای این سالروز شاید پستی جداگانه بنویسم .
پیشنهاد می کنم «صدام کردی» از آلبوم «حسرت پرواز» ابی رو بشنوید .

8 بهمن 1389

به نام خداوند مهربان

دروغ گفتن به دیگران بسیار بد است اما دروغی که آدمی به خودش می گوید بسیار بسیار بدتر است .

زمانی که به دیگران می گویی شاید کسی پیدا شود که به آن ها راستش را گفته و از اشتباه نجاتشان دهد اما وقتی به خودت دروغ می گویی هر کسی هم بخواهد تو را نجات دهد خودت مانعش می شوی .

7 بهمن 1389

می توانید درخواست گذرواژه و همچنین نظرات خصوصي خود را در این صفحه بیان كنيد .

دسته بندی موضوعی