You are currently browsing the tag archive for the ‘تنهایی’ tag.

به نام خداوند مهربان

در بحرانی ترین روزهای زندگیم تنهاترین آدم روی زمین بوده ام .

یک جورهایی عادت کرده ام زیر بدترین بارهای روحی و روانی تنها بایستم و مقاومت کنم،تحمل کنم تا آن دوران بگذرد و بعد سکوت… .

دنیا بوی تعفن دودوتا چهارتا می دهد،مرا چرا وارد این بازی ها کرده اید؟این زندان ظرفیت غم های بی پایان هر شبه ی پیش از خوابم را ندارد،غم هایم نه شمردنیست نه پاسخ دار .

پرو بال ما بریدند و در قفس گشودند،چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشند .

و باورم شد برخی مشکلاتم را هیچ کسی توانایی یاری رسانی ندارد غیر از خودم،آموخته ام از غیر خودم هیچ توقعی نداشته باشم حتی از خدا هم توقعی نداشتم اما چه بزرگی می کند،چه خداییست که بی توقع یاری می رساند که تا می گویی خدا،غمهایت را تسکین می دهد .

مرد را دردی اگر باشد خوشست،درد بی دردی علاجش آتشست… .

19 دی ماه 1389

می توانید درخواست گذرواژه و همچنین نظرات خصوصي خود را در این صفحه بیان كنيد .

دسته بندی موضوعی