You are currently browsing the tag archive for the ‘مهریه’ tag.

به نام خداوند مهربان

کاری نداشته باشیم که این روزها اکثر دختران و پسران این مملکت ازدواج گریز هستندبخاطر تمامی مسؤلیت ها و البته سختی هایی که دارد-اگر کسی هم این وسط اهلش باشد می گویند : کم داری؟دنبال دردسر می گردی؟- و بواسطه ی وجود بازی های خیابانی و گول زدن های دوست دختر دوست پسری که تهِ تهِ انگیزه همه اشان مسؤلیت گریزی و آمادگی هر لحظه ای برای دودر کردن طرف مقابل به قصد فرد مطلوب تر از برخی جهات است و این روزها اکثر پسران ما دنبال عشق و حال بی دردسر و رابطه ی جنسی غیرقابل پی گیری هستند و اکثر دخترهای ما هم که پسر خوب-پولدار در وهله ی اول و بعد کمی با عاطفه-را خواهان هستند و تورشان به زحمت چنین چیزهایی را می گیرد و اگر بگیرد دخترها ولش نمی کنند.

کاری نداشته باشیم پسرها فارغ از بحث فرهنگی به دنبال دختران پولدار تجریش به بالایی هستند که کمی هم مخشان کار نکند و بتوانند با حربه هایشان بر ایشان فائق آیند و علاوه بر سواستفاده،تیغشان بزنند و اگر هم خدای ناکرده طرف را خواستند برای ازدواج،پدر مایه دار دختر چقدر می تواند برای دردانه اش خرج کند و داماد احتمالاً بیکار این روزهای جامعه ی ما را با اهدای دخترشان یک هو از فرش به عرش برساند،نگاه می کنند ببینند طرف برادر دارد یا ندارد که ارثیه چقدر بخورد به ایشان و اصولاً بابای طرف از خود طرف بسیار بسیار مهم تر است .

کاری نداشته باشیم که اکثر دخترهایمان دیگر آمار روزانه ی قیمت سکه را از دست نمی دهند و جدول ضربشان به واسطه ی نوسانات قیمت سکه بسیار خوب شده و شدیداً به پدرشوهر مخصوصاً از نوع بالاشهر نشینش علاقه ی فراوان دارند و هر پدرشوهری که پایش بیشتر لب گور باشد،پسر دوست داشتنی تری در این میان دارد و اصولاً عشق و علاقه اشان با محل سکونت پسرها،نوع ماشینی که سوار می شوند،مارک البسه و هر چه که نشان گر حساب بانکی قدرتمند است،بالا و پایین می شود،یک روزی عاشق می شوند و روز دیگر به واسطه ی پسر در تور گیر کرده ی بالاترنشین عاشق تر می شوند،قبلی را اخی می بینند .

واقعاً به این ها کاری نداشته باشیم؟

در جامعه ای که همه ی این کثافت های اخلاقی بوی تعفنش حتی عشق را هم به سخره می گیرد واقعاً نباید فکری کرد؟واقعاً باید به قول معروفشان همرنگ جماعت شد؟

باید به قول ایشان زرنگ شد؟؟؟

اُف به این زرنگی!اُف به این همه ریاکاری!

همه ی مفاهیم خوب و زیبا بوی تعفن ریاکاری و کثافت و سیاست به خودشان گرفته اند .

یاد حرف محمدرضا می افتم که می گفت (نقل به مضمون) : همه می دانند که به یکدیگر دروغ می گویند و با یک فریب وارد روابطشان می شوند . با این آگاهی خودشان را به کوچه ی علی چپ می زنند ،خودشان را به ندانستن و نفهمیدن می زنند!دختر و پسر بر روی خیانت های انواع و اقسام یکدیگر سرپوش می گذارند فقط به این خاطر که به قول بنده ی خدایی،باسن!خودشان هم …(مؤدبانه ندارد) است! همگی گرفتار یک زندگی لجن بار متعفن پر از دروغ و ریا و حسابگری های کثیف می شویم چون پذیرفته ایم که باید کثیف باشیم تا زندگی کنیم!چون اگر تمیز هم باشیم کثیفمان می کنند!چون اگر هم عاشق باشیم آن ها به همان بیان که رایج است تعبیرش می کنند .

واقعاً نمی دانم که در این مملکت و با این وضع چگونه باید ادامه داد؟اصلاً چرا باید وارد روابطی شد که فقط نام عاطفه را یدک می کشند،نام اخلاق بر وجودشان آن قدر سنگینی می کند که هیچ کدام از طرفین نمی توانند بر دوش بکشندش؟آن قدر جو کثیف است که هیچ پاکی ای را با اطمینان نمی توانی بگویی که پاک است . شک و بی اعتمادی در اینجا به اوج خودش رسیده چون یاد گرفته ایم همرنگ جماعت بشویم،یاد گرفتیم و اصلاً دوست داریم که این طور زندگی کنیم .

نقل است که مردی که کار و پیشه اش خالی کردن چاه مستراح بود روزی از سرای عطر فروشان میگذشت که ناگه غش کرد! مشک و عنبر آوردند و زیر بینی اش گرفتند که شاید بهوش اید اما نیامد! عاقل مردی که می گذشت گفت این مرد عمری در چاه خلا گذرانده و عادت به بوی مشک و عنبر ندارد بروید قدری … بیاورید زیر بینی اش بگیرید تا بهوش آید ! سر چوبی را در چاه خلا فرو بردند و اوردند زیر بینی آن مرد گرفتند و مرد چشمانش را گشود و به حال آمد .

بهترین توصیف کننده ی اوضاع اخلاقی جامعه ی ما شاید همین داستان باشد،آن قدر بوی کثافت و تعفن همه جا و مخصوصاً روابط را برداشته که اگر بوی خوشی هم به مشام برسد همه غش می کنند و تابش نمی آورند .

اخلاق مرده،باور کنید اخلاق دیگر جایی در بین ما ندارد .چیزی به اسم عشق و صداقت وجود ندارد .جامعه ی عقب مانده ی سیاست زده ی ما همه چیزش رو با سیاست می آمیزد،عاشق با معشوقش سیاست بازی می کند،معشوق با عاشقش هم،زن با شوهر،والدین با فرزندان،اصلاً نمی دانم چرا آخر مگر مجبوریم؟مگر مجبوریم عشق را هم چنین گندمالیش کنیم؟این که دیگر همه اش باید دلی باشد!سیاست برای چه چیزی؟

وقتی به این مسائل فکر می کنم بیش از همیشه اراده ام برای گریز از این جو ریا کاری افزایش می یابد،ولله مرگ به از این زندگیست و رفتن از این بهشت خیالی به از ماندن .

13 فروردین 1390

به نام خداوند مهربان
دو سه روز است فشار روحی و عاطفی به ماکزیمم خودش رسیده و در این حالت اصولاً هر چه از ذهنم بگذرد و بر زبان یا کاغذ یا صفحه ی ورد جاری شود،حداقل کمی تحت تأثیر آن مشکلات و عصبانیت است پس اگر جایی احساس کردید این ایمان با ایمان سال هشتاد و نه تفاوت های بسیار!کرده به گیرنده های خودتان دست نزنید،انشاالله به زودی این اختلالات رفع خواهد شد .
امروز پس از درشدن سیزده مان که در میانش اس ام اس های ضدحالی خوردیم و زدیم،به خانه ی خاله ی بزرگترمان رفتیم تا کمی استراحت کنیم و بعد نخودنخود هر که رود خانه ی خود .
در این میان و از آنجایی که تعداد زن های حاضرِ جمع-که بزنم به تخته رابطه ام با ایشان خوب است-از تعداد مردها بیشتر بود،من هم قوقولی قوقو رفتم و در میانشان نشستم .نمی دانم بحث چه چیزی بود-البته یادم آمد ها اما گفتنش غیبت دارد،در مورد یک همسایه ای بود،در این حدش را بدانید-که خاله بزرگه که در زمان خودش رتبه ی بالای کنکور و از رتبات بالای روانشناسی دانشگاه تهران بوده  و شهره است به سیاست و کیاست سخن از نقش مهریه و این که وسیله ای شده برای دفاع زن با این وضع جامعه و پسرها،و باید به اندازه ای گرفت که برای زن نقطه ی اطمینانی باشد و از آن طرف مرد باید در این موضوع با صداقت برخورد کند و بگوید فلان قدر می توانم و به هوای نگرفتن زن و بخشش،الکی حرفی نزند که فردا روزی نتواند از پسش برآید،به میان آورد .البته در این میان تا حد زیادی-چون همیشه با هم بحث و صحبت داریم-با من گفت و گو می کرد .
من هم که با این اوضاع سرم درد می کرد برای این صحبت ها،شروع کردم به مناظره با خاله .
اول بحث کردیم در مورد اینکه جامعه خوی مردسالاری دارد،این آزادی های چشم نوازی هم که به زن ها داده شده اکثراً فیلم است و مدتی زن ها را سرگرم و دلخوش کرده و اگر مردی بخواهد همچنان در این جامعه حقوق زنان را به راحتی-شاید از پیش سخت تر-پایمال می کند و زن ها هم کارشان به دشواری بر می خورد ؛تا این جای کار با هم تفاهم داشتیم و البته در ادامه هم با هم تفاهم داشتیم ولی از دید دلخواه من که دید اخلاقیست به قضیه نگاه کردیم که در ادامه به آن خواهیم پرداخت .

می توانید درخواست گذرواژه و همچنین نظرات خصوصي خود را در این صفحه بیان كنيد .

دسته بندی موضوعی