You are currently browsing the tag archive for the ‘Phonebook’ tag.

به نام خداوند مهربان

تازگی ها بسیار اتفاق می افتد که قبل از خواب وقتی روی تخت دراز کشیده ام،گوشی ام را از روی زمین برداشته و یکی یکی نام های موجود در «دفترچه ی تلفنش» را از جلوی چشمانم گذر می دهم به علاوه اس ام اس های معدودی که در یک فولدر به نام Remember سیو کرده ام که حاوی حرف هاییست که برایم چون قول می ماند که هر وقت نگاهشان می کنم به یاد بیاورم که چه گفته ام و گفته اند .

بسیاری از نام های موجود را صرفاً محض این که کاری با ایشان داشته ام یا بالعکس کاری با من داشته اند ،ثبت کرده ام،معدودی دوستانم هستند که در این روزگار هر یک سراغ مشغولیات خودشان رفته اند و به ندرت اتفاق می افتد که ملاقاتی با یکدیگر داشته باشیم و عده ای هم که یا کاری با ایشان ندارم یا نمی بینمشان و یا نمی دانم چه می کنند .

در این میان یک عده نامشان هست و حتی یادشان هم،بیش از همه روی آن ها متوقف می شوم،فقط نامشان را نظاره می کنم اما فقط نگاه می کنم،دلی بود که دیگر نیست،دوستی،عشق هر چه که بود دیگر نیست.

چاهی بر سر راه دلت وجود دارد که اگر سریع از آن عبور نکنی درونش می افتی،باید عبور کرد،باید پرید،نباید گذاشت که دل به یاد و خاطره شان پیوند بخورد که احساساتش به بازیت بگیرد که در چاهی بیافتی که هیچ کس دستت را برای بیرون کشیدن نمی گیرد .

نباید به عشق و تنفر و تهمت و اشتباه خود و دیگران تا ابد بها داد .این چنین گرفتار ماکزیمم و مینیمم و قله ها و دره ها و فراز و فرودها شدن تمامی آینده ی آدمی را نابود می کند .

یا باید ببخشندم یا ببخشمشان وگرنه عبور از چاه دشوار می شود .

پ.ن : این پست رو دوست ندارم .

25دی ماه1389

می توانید درخواست گذرواژه و همچنین نظرات خصوصي خود را در این صفحه بیان كنيد .

دسته بندی موضوعی