You are currently browsing the tag archive for the ‘تهمت’ tag.

به نام خداوند مهربان

بدا به حال مردمانی که در فکر و عملشان،ریا،غیبت کردن،تهمت زدن و دروغ گویی و بازی با آبروی دیگران قبیح تر از زنا و شرب خمر و بدحجابی  نیست .

پ.ن:1 : مخاطب این نوشته خودم هم! هستم .
پ.ن.2 : خیلی بده که کسی رو بی گناه در نظر دیگرانی که نمی شناسند فقط بر اساس برداشت شخصی و بخاطر خود تخریب کنیم .
پ.ن.3 : این پست چند بار به دلیل اشتباهات تایپی و جابه جایی لغات در نتیجه ی بی دقتی ویرایش شد .

9 بهمن ماه 1389

به نام خداوند مهربان

در دوران دبیرستان و کمی پس از آن دوستی داشتم که هرچند در دوستی کم گذاشت اما از لحاظ اخلاقی پسر خوبی بود.شبی به همراهش برای پیاده روی رفته بودیم که دوستان قدیم همِ مدرسه ای-مان را در خیابان دیدیم و بسیار خوشحال و خرسند مشغول به سلام و احوالپرسی بودیم که یک دفعه ماشین برادران نیروی انتظامی کنارمان نگه داشت و خواست تا سوار ماشینشان شویم،آن دوستم را به زور سوار ماشینش کردند و ما هم نمی دانم چطور اما از آن مهلکه گریختیم .

واقعاً متعجب بودیم که چرا باید پلیس با ما چنان رفتار کند .سریعاً با خانه ی آن دوستم تماس گرفتیم که پدرش خودش را به کلانتری واقع در آن خیابان برساند تا تشکیل پرونده ندهند-یکی از آن دوستانی که دیده بودیمشان به ما چنین توصیه کرد والا ما که از ترس داشتیم می مردیم-پدر آن دوستم هم خودش را به آن جا رسانده و در تشکیل پرونده مانعشان شده بود .

پس از آنکه به سلامت به خانه رسیده بود با من تماس گرفت و گفت به پدرش گفته اند پسرت برای نوامیس مردم مزاحمت ایجاد کرده است .قیافه مثبت تر از ما در آن روزها در آن دوران خودمان بودیم و بس اما خوب پلیس عزیز مزاحمت بالقوه ای در چهره هایمان دیده بود دیگر .جالب بودن قضیه اینجاست که به دلیل ازدحام شدید پیاده رو و فراری بودن من از شلوغی،ما اصلآً نزدیک به هیچ کدام از نوامیس مردم نبودیم و در کناره ی خیابان داشتیم پیاده روی می کردیم و دوستانمان را هم همانجا دیدیم .من یکی که اصولاً در مزاحمت برای نوامیس مردم یک دست و پا چلفتی به تمام معنا بودم و هستم و کلاً در زندگیم یا چشمانم به کف زمین بوده یا اگر بالا بوده فرهاد کوه کن شده ام و توهم عشق و عاشقی برم داشته و خدا شاهد است کارنامه ام در زمینه ی مزاحمت به هر گونه اش زیادی پاک است و آن دوستم هم حداقل در زمان همراهی من چنین نمی کرد-وقتی که نبود را خودش می داند و خدایش-و آن تهمت واقعاً بی دلیل بود .

این قضیه ی گیر الکی دادن پلیس بارها و بارها برای من و دوستانم به هر بهانه ای اتفاق افتاد که در موارد آخر آن قدر در برخورد با ایشان خبره شده بودیم که دیگر پلیس ها را سرکار می گذاشتیم و دستشان می انداختیم و می گفتیم که فلانی اینجا را هم بگرد،یا چیزی داخل ماشین نگذارید یک وقت،یک بار که کلی تحویلمان گرفتند از بس ترسیده بودند(بماند چرا:D ) و چیزی که برایمان مسلم شد در این گیرها این بود که اگر مزاحمت ایجاد کنی،ریخت و قیافه ات را فشن کنی و یا آنچه که معمولاً باعث می شود چیزی برای گیر دادن در اختیار پلیس ها قرار دهد را انجام دهی،با تو کاری نخواهند داشت و ما همیشه ی خدا باید مورد ظن این اراذل و اوباش انتظامی باشیم .

یکی دو هفته ی اخیر که بحث اینترنت پاک و حفاظت از حریم خصوصی افراد در اینترنت و پلیس اینترنتی پیش آمد این نکته به ذهنم رسید که احتمالاً اینجا هم وبلاگ های امثال من بیشتر در تیررس پلیس های این حوزه قرار خواهد گرفت .

اینکه بسیاری از سایت ها و وبلاگ ها محتوای ضد اخلاقی دارند،به حریم خصوصی افراد به انحا مختلف تجاوز می کنند چیز عجیبی نیست اما یک مورد در این نحوه ی برخورد برایم ثابت شده است : برخوردهای جبری هیچ محیطی را پاک نمی کند شاید در یک دوره ی بسیار کوتاه بتواند موفق باشد اما در طولانی مدت باعث پیشرفت آن ضد ارزش ها هم خواهد شد .

همین که امروز وقتی در میان وبلاگ ها و مطالب برگزیده ی وبلاگستان،آن هایی بیشترین بازدید و نظرات را دارند که یا به این و آن فحش می دهند یا مفاهیم آنچنانی غیر اخلاقی را مطرح می کنند نشان دهنده ی ناکارآمدی همین نوع برخورد است همان طور که آن طور محدود کردن فضای جامعه هیچ دردی را دوا نکرد و تعداد معتادها و اراذل و اوباش و بدحجاب ها کمتر نشد که بیشتر هم شد .

آن پلیس که هیچگاه برای امنیت مردم و نوامیسشان گامی برنداشته و نمی دارد-نمونه اش حادثه ی میدان کاج و حوادث تلخی که هر روز در خیابان ها رخ می دهد-  امیدوارم این پلیس راهش را کج نرود .اگر آن پلیس خودش نقض حریم شخصی افراد را می کند این پلیس چنین نکند .اگر آن پلیس برای مردم بی گناه زورآزمایی کرد و با ماشین از رویشان رد شد این پلیس حقوق مردم را زیر پا نگذارد .

4 بهمن 1389

می توانید درخواست گذرواژه و همچنین نظرات خصوصي خود را در این صفحه بیان كنيد .

دسته بندی موضوعی