You are currently browsing the monthly archive for فوریه 2011.

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد کنید:

به نام خداوند مهربان

معلوم نیست تقویم دسکتاپ از جانم چه می خواهد!

خوب،باشد آقا اصلاً گیرم که شده 29 بهمن،گیرم که فردا پس فردا باید موهایم را بتراشم و سرباز شوم،اصلاً هر چه تو بگویی،قرار است جدی شود زندگی،باور کن خودم هم می دانم اما دست بردار تقویم جان،هیچ گاه تابحال انقدر از رنگ نارنجی بدم نیامده بود که امروز با دیدن چنین رنگی بر رخ تو حالم بد می شود،اصلاً به قول امروزی ها ضدحالی شده ای،بگذار در بیخیالی بسر ببریم .

آره بیخیالی،تو که می دانی من با تمامی نخواستنی ها چگونه برخورد می کنم،اصلاً پیش از اینکه تو را بر دسکتاپ بنشانمت تا دقم دهی بالاخره همیشه بودی دیگر،خودت باید به یاد داشته باشی،دیگر!،به یاد داری که با ایشان چه کرده ام!بیخیالشان شدم،خودم را زدم به کوچه ی علی چپ،آن علی را نمی گویم آن یکی که همیشه خودش چپ است .

تو که می دانی این بیخیالی طی کردن چه درد بزرگیست،دیدی که یکهو چطور سرباز می کند و چشمانم را می خیساند،ازت خواهش می کنم کاری نکن باز این دردها سرباز کند،نگذار که یادم بیاید بیخیال شده ام،وقتی به روی خودم می آورم،یادم میآید که همه چیز هست،زندگی دارد می گذرد،سنم به چقدر رسیده،چه ها آمده و چه ها رفته بر سرم دوست دارم فریاد کنم،اشک هم جواب نمی دهد اما تو که می دانی این گلو با بغض بیش از فریاد آشناست پس به یادم نیاور،بگذار بیخیالی هایم در پستو بمانند،بگذار این یک سال هم بیاید و بگذرد،می خواهم این را هم بیخیالی طی کنم،بگوییم می آید و می رود دیگر،جدی بگیرمش نابودم می کند مثل تمامی نخواستنی های گذشته و حال و حتی آینده ای که می بنمشان و پیشاپیش جلوی پایشان زانو زده ام،بگذار خودم را در بیخیالی نگه دارم .

بیخیالی سخت است،اذیتم نکن که برای رسیدن به او هم سختی بکشم .

پ.ن:این نوشته ویرایش نمی شود،اذیتم می کند،دیگر!

29 بهمن 1389

به نام خداوند مهربان

این چند وقت سخن خاصی برای گفتن وجود ندارد،فعلاً قصد دارم زندگی کنم و در زندگی واقعی و غیرمجازی،در حد توان،عیار حرف هایم را بسنجم .

وبلاگمان را هم که فیلتر کردند مبادا که گفته باشیم دوستش داریم .

چه میشود کرد دیگر،وردپرس و بلاگر را فعلاً از زیر تیغشان گذرانده اند بلکه 25 ام بهمن هم بیاید و برود و بعد بگویند ما دیکتاتور نیستیم،دیکتاتور فقط حسنی نامبارک بود و ما مبارکیم و از این حرف ها و از آن طرف اخوان المسلمین بیانیه ندهد و مشخص نشود که کدام ملت ذلیل است و کدام ملت پیروز و انقلاب از چه نوعش به کجا صادر شده .

بگذریم،فعلاً که فیلتریم!خودمان هم که تا چند روز آینده یک جورهایی فیلتر خواهیم شد،خدا بزرگ است،انشالله با همین وضع برای اندک خوانندگانمان،اندک نوشته هایم را پست خواهم کرد .

24 بهمن 1389

به نام خداوند مهربان

بعضی آدم ها آن قدر برایم عزیزند که سعی می کنم هر چه در توان دارم را در جهت خوشحالی و آسایششان به کار گیرم اما همین برخورد در موارد زیادی آن نتیجه ای که تصور می کنم را به بار نمی نشاند .

برخی را به طرز عجیبی به چنان برخوردهایی وابسته می کنم که اگر کوچکترین برخوردی با سمت و سوی دیگری را از جانبم مشاهده کنند،تحمل و باورش برایشان دشوار می شود و برخی دیگر تصور می کنند که نظرات و تصمیم هایشان برایم اهمیت ندارد که آنچه خودم تصور می کنم احتمالاً بیشتر خوشحالشان می کند را انجام می دهم .

توجیه نمی کنم،قصد خودخواهی ندارم هرچند چنین به نظر می رسد .

من به دوست داشتن و مهربانی با دیگرانی که عزیزشان می دانم محتاجم،اگر این احتیاج من شما را آزرده،مرا ببخشید .

پ.ن.1 :بهترین دوستانم همون هایی هستند که با کلام و رفتارشون،اشتباهاتم رو بهم نشون میدن .
پ.ن.2 : این جمله رو این روزها زیاد تکرار می کنم(نمی دونم که جایی از کسی شنیدم یا خیر اما اولین بار تعبیر دیگری از معنای مشابهی از سخنان حضرت علی،چنین جمله ای رو در ذهنم متبادر کرد) : دوست دارم خیلی سفید باشم اما نیستم و دوست ندارم سیاه هم باشم اما گاهی هستم .
اگر اشتباهی هست بدونید که قصدی برای رنجوندنتون توی دلم نیست،بهم بگید تا اشتباهاتم رو اصلاح کنم و اجازه ندید تیرگی بینمون ایجاد شه .
پ.ن.3 : اگر بلد نیستم،بهم یاد بدید!

14 بهمن 1389

می توانید درخواست گذرواژه و همچنین نظرات خصوصي خود را در این صفحه بیان كنيد .

دسته بندی موضوعی