You are currently browsing the tag archive for the ‘شرافت’ tag.

به نام خداوند مهربان

آن قدر این به ظاهر نقطه ی قوت از روی ناآگاهی و ناشناختگی تبدیل به ضعفمان شده که هر کسی بخواهد سر هر مسأله ای امتیازی از ما بگیرد سریعاً می گوید : بله ایرانی ها تمدن فلان مقداری دارند،کوروش دارند و داریوش دارند و آریایی و فلان و بسارند،که اصلاً از خود بیخود می شویم .

آن قدر این ضعف عمیق شده که رئیس دفتر رئیس جمهور،شویی برای ایرانیان خارج از کشور ترتیب می دهد و در آن می گوید : ایران یک ذکر(الهی) است! .

کسانی که تا چند ماه قبلش با ماشین پلیس از روی مردم رد می شدند و بر روی مردم آتش می گشودند وقتی دیدند همه ی داشته هایشان من جمله دین و مقبولیت دینی را خرج کرده اند به سراغ ملیت و نژاد می روند و با استفاده از آن،همه را در خواب ناز ملی گرائی فرو می برند .منشور کوروش وارد مملکت می کنند و آن صف طویل را با بلیطی به قیمت دو برابر حالت عادی با زمانی محدود می فروشند تا اجازه ی نگریستن به یک استوانه را بدهند تا باز هم از ضعف تاریخیمان سواستفاده کنند تا یادمان برود که تاریخ و ملیت و شرافت در خیابان های همین مملکت در خون خود می غلتید .

شرافت آنی بود که در خیابان جان می داد نه آنچه که شهرام همایون و صاحبان تلویزیون های لس آنجلسی با فریاد خاک آریایی و وطن وطن کردن برایمان خرید و فروش می کنند .

مهران مدیری با این ویدئو به تمامی ایرانیان بیدار باش داد که از خواب و توهم آن چه که فکر می کنید دارید اما در اصل نقطه ی ضعفتان شده بیدار شوید اما دریغ که باز هم مردم کج بین آنچه را که نباید دیدند .

پ.ن : این نوشته تمرکزش فقط بر قسمت کوچکی از آن ویدئوست که جنجالی تر از بقیه بود و الا آن ویدئو سرشار از بیدار باش های دیگر فرهنگی نیز هست از جمله!موسیقی جلف و مبتذلی که مهران مدیری با «شب مهتابِ» در تیتراژ قهوه ی تلخ و دیگر آثار موسیقایی اش همیشه از آن ها تبری جسته و البته در اینجا موسیقی بی مایه را نیز بارها به تمسخر می گیرد .

موسیقی پیشنهادی : طهران تهران از رضا یزدانی

پایان

20 دی ماه 1389

به نام خداوند مهربان

می بینید که این جوگیری و ناآگاهی اتفاق عجیب و تازه ای در این مملکت نیست،بعید هم می دانم به این زودی ها این رذیله ی فرهنگی از میان مردم رخت بربندد .

به بحثمان بازگردیم :

اهالی وبلاگستان به مدیری حمله می کنند که چرا تلویزیزون های معروف به لس آنجلسی و علی الخصوص شخص شهرام همایون و حرف هایش را به سخره گرفته!که دائماً بر طبل نژاد آریایی می کوبد .

در این جا این سؤال برای من ایجاد شده که چرا بیانات آن آقا به سخره گرفته نشود؟

اینکه مهران مدیری بر این تأکید می کند که این شبکه ها غیر از تحلیل های بسیار سطحی و عوام فریبانه از انواع مباحث اجتماعی و سیاسی هیچ حرکت فرهنگی مثبتی نکرده اند و البته جز ضرر فرهنگی چیزی نداشته اند یعنی دارد اشتباه می کند؟شما خودتان کلاهتان را قاضی کنید!به حق غیر از انواع و اقسام فحش های رکیک در تحلیل های فضایی از چنین شبکه هایی چه چیز مقبول و درستی شنیده اید؟

غیر از اینکه در این شبکه ها با سواستفاده از مفاهیمی چون ملیت و نژاد و احساسات مردمی سطح فکری مردم را در پایین ترین حد ممکن نگه داشته اند،شماها چیزی می بینید؟

همگی دادشان رفته بالا که به نژاد آریایی توهین شده،اولاً کدام توهین؟ثانیاً مگر شما نژادپرستید که نژاد آریایی را برتر از دیگر نژادهای بشری می دانید؟ادعای شعور و فهم و فرهنگ در تک تک کلمات اکثریت مردم این کشور فوران می کند اما برای چه اش مشخص نیست؟شمایی که هنوز خودتان را بالاتر از افغانی و عرب و این و آن می دانید و در مقابل تمامی تلاش های دنیا فقط می گویید تمدن و نژاد ما چنین و چنان است چه فرهنگ مفیدی در جامعه تان وجود دارد؟نژادپرستی برایتان(مان)شده افتخار!تمدن شده افتخار!

روزی دوستی می گفت : اگر نفت نداشتیم جزء پیشرفته ترین کشورهای دنیا می شدیم زیرا که وجودش مردممان را تنبل کرده،بیراه!نمی گفت اما امروز من می گویم اگر تمدن و کوروش و داریوش و نژاد آریایی نداشتیم شاید کمی فرهنگمان بهتر می شد،شاید دنبال بهتر کردن وضع فرهنگیمان می بودیم .

مگر کم از این مفاهیم سواستفاده شده؟کمتر کسیست از این مدعیان نژاد و ملیت که در جواب اینکه آریا چیست و چگونه است توضیحی درخور توجه داشته باشد؟تا به کی از روی ناآگاهی و جوگیری برای کسی هورا کشیدن و دیگری را به باد انتقادهای وحشیانه گرفتن؟

طرف نوشته : نژادم شرافت من است!

من واقعاً نمی دانم چه بگویم!یا اینکه شرف برایمان درست معنا نشده یا خیلی بی شرف شده ایم(با عرض معذرت) که خون و رگ و ریشه برایمان شرافت می آورد!دزدی و ریا و دروغ و هزاران هزار کثافت کاری اخلاقی و فرهنگی می کنید(یم) و آن ها مایه ی نابودی شرافتت(م)ان نمی شود،حالا که یکی در جهت آگاهی یافتن از آنچه موجب تحریک احساساتت(م)ان و سواستفاده از آن می شود ذهنتان را قلقلک داده  به باد فحش و تهمتش می گیرید و آخر سر با آنچه که نمی دانید و نمی شناسید بخاطر اینکه بدون زحمت و تلاش به شما رسیده و تحفه ی به ظاهر ارزشمند و دهان پرکنیست برای پزدادن،ادعای شرافتمندی می کنید .

پایان بخش دوم

به نام خدای مهربون

از موسی خواسته می شود ،بار دیگر که به میقات می رود،کسی که از خودش اعتبار
و ایمان و شرافت
کمتری دارد را به همراه بیاورد؛موسی در میان مردمان می گردد و کسی
را نمی یابد و زمانی که نگاهش بر فرد خاصی متمرکز می شود،از خود می پرسد من که از
باطن او بی خبرم شاید او از من بهتر باشد و در یافتن فرد درمانده می شود تا سگی گر
را در کوچه ای می بیند و ابتدا تصور می کند که من از یک سگ گر بهتر هستم اما بعد
با خود می گوید از کجا معلوم که این سگ گر از من بهتر نباشد ؟

تنها به میقات می رود و با خدا می گوید : خدایا انسان یا حیوانی! را نیافتم
که از او بهتر باشم .

29 تیر 1389

می توانید درخواست گذرواژه و همچنین نظرات خصوصي خود را در این صفحه بیان كنيد .

دسته بندی موضوعی