You are currently browsing the tag archive for the ‘سگ گر’ tag.

به نام خدای مهربون

از موسی خواسته می شود ،بار دیگر که به میقات می رود،کسی که از خودش اعتبار
و ایمان و شرافت
کمتری دارد را به همراه بیاورد؛موسی در میان مردمان می گردد و کسی
را نمی یابد و زمانی که نگاهش بر فرد خاصی متمرکز می شود،از خود می پرسد من که از
باطن او بی خبرم شاید او از من بهتر باشد و در یافتن فرد درمانده می شود تا سگی گر
را در کوچه ای می بیند و ابتدا تصور می کند که من از یک سگ گر بهتر هستم اما بعد
با خود می گوید از کجا معلوم که این سگ گر از من بهتر نباشد ؟

تنها به میقات می رود و با خدا می گوید : خدایا انسان یا حیوانی! را نیافتم
که از او بهتر باشم .

29 تیر 1389

می توانید درخواست گذرواژه و همچنین نظرات خصوصي خود را در این صفحه بیان كنيد .

دسته بندی موضوعی